سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه احزان شود روزی گلستان ، غم مخور...

بلوف عشق

حضرت سلیمان گنجشکی را دید که با همسرش اختلاف پیدا کرده بود. گنجشک ماده گوش به حرف و خواسته ی شوهرش نمی‌داد. گنجشک نر می‌گفت: چرا تسلیم خواسته ی من نمی‌شوی و شب‌بخیر و روزبخیر مرا جوابگو نیستی و حال آنکه من قدرتی دارم که اگر بخواهم با منقارم قبه ی سلیمان را می‌گیرم و در دریا می‌اندازم.

این گفت‌وگو را سلیمان‌بن داود شنید و خندید و آن دو گنجشک را صدا زد و آمدند و به گنجشک نر فرمود: تو توان این کار را داری که با منقارت دستگاه مرا گرفته در دریا بیندازی؟ گفت: نه یا رسول‌الله، ولی گاهی مرد باید در مقابل زن یک قدرتی از خود نشان دهد. اظهار عظمت و بزرگی کند، که زن گوش به حرف او بدهد و دیگر اینکه یا نبی‌الله ما عاشقیم، عاشق را به حرف‌هایی که مقابل معشوقه دارد نباید ملامت کرد. حضرت سلیمان به گنجشک ماده فرمود: چرا خودت را در اختیار او نمی‌گذاری و گوش به حرف او نمی‌دهی، او که تو را دوست دارد؟ گفت: یا نبی‌الله او دوست و عاشق من نیست ادعا می‌کند و دروغ می‌گوید. چون او دوست دیگری هم دارد. اگر مرا دوست دارد نباید به غیر از من نظر داشته باشد. این حرف گنجشک ماده اثر عمیقی در سلیمان گذارد و گریة شدیدی کرد و چهل روز از مردم کناره گرفت و از خدا می‌خواست که قلب و دلش را تنها ظرف محبت خود قرار دهد و عشق و محبت دیگری در او نباشد.

منبع: اینجا

-------------------------------

گنجشک عشق عجیبی به همسر و بچه‌های خود دارد و زیاد با همسرش نزدیکی دارد شاید 100 مرتبه در ساعت، لذا عمر او کوتاه است و بیشتر گنجشک‌ها بیش از یک سال عمر نمی‌کنند!