mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ يه سرباز 

+ خاطراتي از ديگران درمورد شهيد مهدي باكري:...1- سرجلسه ، وقت نماز که مي شد، تعطيل مي کرد تا بعد نماز . داشتيم مي رفتيم اهواز . اذان مي گفتند. گفت« نماز اول وقت رو بخونيم .» کنار جاده آب گرفته بود. رفتيم جلوتر؛ آب بود . آنقدر رفتيم ، تا موقع نماز اول وقت گذشت . خنديد و گفت « اومديم اداي مؤمن ها رو در بياريم ، نشد.»

پاسخ

از خاطره قشنگتون ممنون